نوای اذان که بلند میشود کمی دلگرمم میکند چرا که صدای نزدیک و گرم موذنزاده زیاد دور به نظر نمیرسد. گپی با پیرمردهای به تاریخ پیوسته میزنم.
آنها که شاید از این قصر که حالا به کارگاه نجاری و نساجی تبدیل شده و طبقات اولیه دیگر وجود ندارد نوستالژی دارند از پدران پدرانشان. پشت سرم بقایایی از تاریخ گمشده ایران است، تاریخ مردمی دور که قدمتشان سنخیتی با تمدن امروزه ندارد.
اینجا قصری است گمشده در اوراق تاریخ که شاید کمتر کسی از آن خبر دارد میراثی که زخم های ناسور دلش به دلیل بی تفاوتی و مهجوریت در دل کوچه پس کوچه ها نیمه جانش کرده است. در طول تاریخ این سرزمین کهن، میراث تاریخی بارها تغییر شکل دادهاند، به دفعات پیشروی کرده یا پس نشستهاند و در هر عقب نشینی بخشی از آثار و میراث به یادگار گذاشته شده.
از پیرمردی که قیافه اش در چین و چروک چهرهاش گم شده طبقات بالایی را نشان می دهد و می گوید چیزی نمانده از این آثار تاریخی. همین هم که مانده چیزی نمیگذرد که از بین می رود. بوى مانده کاغذ و کارتون و سوختن چیزی مى پیچد توی دماغت و هاى کوره و داغی کنارش را به هویى مى گیرد.
این محقق و پژوهشگر اضافه کرد: در عصر سلجوقی علاوه بر گسترش محلات قدیمی و ایجاد محلات جدید در امر ساخت و ساز آبادانی شهر تحولات عظیمی روی داد چنان که کاخ ها، باغ ها، مساجد و مدارس متعددی شکل گرفت و در محله ی سنبلستان کنونی نیز قصری به نام جمیلان در میان باغی بزرگ نظیر باغاتی چون پلاسان، احمد سیاه، بکر و کاران ایجاد گردید. این قصر زیبا در میان اهالی محله به قصر چلمون نیز شهرت داشت که اکنون قسمت هایی از ساختمان سردر ورودی و دیوارهای آن در همین محله قابل مشاهده است.
اما با این همه و با تمام این تغییرات غریبهای به نام جمیلان که آخرین نفسهایش را میکشد به سختی باقی مانده است و این حقیقت است که زجر میکشد در گذر زمان. محو شدن، چیزی است که باقی میماند و تنها خرابه هایی که به مدد خرده فروشهای چوب که گاهی دست بر دیوار کشیده اند و جای لک و پیسهای گچ کاریشان پیداست مانده و مثل یک وصله ناجور بر تن زخم خورده جمیلان که چیزی از آن باقی نمانده است.بوی چسب و دود کهنه سیگار فضای تاریک و متروک این قصر را حالا پر کرده است.
همه چیز در شتاب طی میشود. ترانههای تند غربی با ترانههای کوچه بازاری، در کنار معماری که به گفته ریاحی می تواند به عنوان یک اثر بسیار قابل توجه برای نسلهای بعدی باشد فضایی مایوس کننده را مهیا کرده است.
با نگاه به کاشی هایی که از قرن هشتم و نهم هجری باقی مانده وقتی که این بنا دارالحکومه بوده است و معماری آجری پیرامون آنها بیش از پیش در مییابی که این قصر چقدر با رویاها و علاقههای ناکام خود در ارتباط است. حالا دیگر ساختمانهای قدیمی، یکی پس از دیگری، نه برای بازسازی بلکه برای تخریب انتخاب میشوند.
ساختمانها نه به احترام انسان و گویی به احترامی به اجبار به زیاده خواهی انسان، استوار میشوند. حالا به خاطر بی توجهیها تغییرات ایجاد شده تنها تکثیری یاختهای نیست بلکه رویشی است جدید که با سنگ و آهن رقم می خورد و بر جمیلان زخم می زند.
این خیابانها و این کوچهها، شاید تنها، از چند سالی پیش، در هر بار تکرار گذر از آنها، شکل و بویی دیگر به خود گرفته؛ اما تا پیش از آن، تنها یک مسیر بود برای عبور، برای رسیدن به دیگر خیابانها، به دیگر مسیرها، به دیگر فضاها که حالا جز خرابه هایی از میراث گذشته در آن نمانده است.
گویی با کند شدن روند توجه به میراثی مثل این قصر که به اعتقاد ریاحی پژوهشگر و تاریخ شناس سکوهایش در حال منهدم شدن هستند. گفتن از اینکه چقدر ارزش علمی سیاحتی و توریستی دارد کار ساده ای نباشد.
به گفته این تاریخ شناس برجسته مرمت و بازسازی این قصر که حالا جایی برای پارک ماشین ها شده می تواند کاربردهای علمی و فرهنگی هم داشته باشد و تا نسلهای بعدی بماند.
با این تفاسیر اگر قصر سنبلان وقعی ننهاده شود می توانیم شاهد زخمی دیگر بر تاریخی باشیم که شاید چندی دیگر برای آیندگانمان نماند تاریخی که حالا با تبدیل شدن به مکانی برای تفریح و هزاران کار خلاف با فعالیتهایی که با دستگاههایی با حرارت بالا در این مکان تاریخی کار می کند یا وجود مواد شیمیایی، میتواند آسیب های جدی به آن بزند.
غروب شده، خورشید قصر جمیلان هم رو به افول است، در تاریک روشن قصر می توانی کپسول های زنگ زده گاز و ماشینهای مدل بالایی را ببینی که بهم پیچ شدهاند با زنجیر و قفل و میلگردهایی که خاطره امروز را برایت تداعی میکند انگار قصر خوابیده است برای همیشه ای که کسی به فکر بیدار شدنش باشد.
گروه گردشگری تبیان
منبع: مهر