در این بخش از سایت آکاایران مطالبی درمورد فوت و فن پنهان کاری را برای شما آماده کرده ایم ، امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد.
فوت و فن پنهان کاری را فراگیرید!
به نقل از آکاایران: موفقترین کارها آن است که پنهان کاری آن را فرا گیرد. اصولاً انسان اشیاء قیمتی و با ارزش را در جایی دور از چشمدیگران پنهان میکند. راز نیز گوهر گرانبهایی است که باید در جایمطمئن، پنهان گردد. اگر جواهر گرانبها را درون صندوقهایآهنین، پنهان میکنند سینهء هر کس نیز، محکمترین صندوق راز اوست.
در بینش اسلامی راز داری دارای جایگاه ویژه ایست. افرادی کهباز و بیپروا سخن میگویند، دور از ادب و فرهنگ اسلامی معرّفیشدهاند، به تعبیر سادهتر اسلام کوشیده است که برای همه ی دهانهاقفل و بندی از جنس تعهّد و تدبیر ارائه کند و این فرهنگ را گسترش دهد.
در حدیثی، امام صادق علیه السلام میفرماید:
«... آنگاه که مطّلع شدید، در بین شما کسی هست کهمحدودیتهای گفتاری را رعایت نمیکند، به خانهاشبروید و با نصیحت بکوشید او را از این عادت بازدارید.اگر قبول نکرد از طریق کسی که این فرد، او را بزرگمیدارد و از او حرف شنوی دارد، اقدام کنید و بالطایفالحیل تلاش کنید تا این مهم برآورده شود وهمانگونه که در مورد امور مهمّهء خودتان تمام تدابیر را بهکار میبرید، در مورد این مسأله که خواستهء من ازشماست، نیز از تدابیر ویژه استفاده کنید. اگر او پذیرفت،چه بهتر و گرنه سخن او را پنهان داشته و جایی نقل نکنید .» [ - اصول کافی، ج 2، ص 222 ]
بدین سان امام علیه السلام از یاران خویش میخواهد که نهتنها رازدار و امانتدار راز دیگران باشند، بلکه در گسترش فرهنگ رازداری بکوشند.
در بینش اسلامی، انسان موظّف است زمامدار زبان خود باشد و آن را با شدّت و دقّت در بند کشد.
امیر مؤمنان علیه السلام میفرماید:
«اَلِّلسََانُ سَبُعٌ إنْ خُلِی عَنْهُ عَقَرَ[ - نهجالبلاغه، حکمت 57 ] ؛ «زبان درندهای است که اگر وانهاده شود، به انسان آسیبمیرساند.»
در بیان دیگری میفرماید:لِسَانُ الْعََاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ، وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِوَرَاءَ لِسَانِهِ[ - نهجالبلاغه، حکمت 39 ] ؛ هیچ عاقلی قلب خود را از طریق زبان ارائه و عرضهنمیکند. اینسیره و روش نادان است که قلبش در دهانش قرار دارد، امّا عاقلزبان را از معبر قلب میگذراند و سینه وی صندوق اسرار اوست. فرهنگ رازداری و مهار زبان یکی از اصول عمده مورد نظر و تأکید اسلام است و نقض آن سخت مورد نکوهش رهبران دینیقرار گرفته است.
و همانطوری که نگهبانی از راز مسلمانان یک وظیفه دینی است، حفاظت از راز نظام اسلامی و راز جنگ مسلمانان هم از تکالیف دینی است. عملیات های موفق جبهه ها مدیون بسیاری از رازداری های رزمندگان اسلام است، و از این بالاتر مرهون رازداری اُسرایی است که حاضر بودند شکنجه های دشمن را به جان بخرند اما سخنی بر زبان نیاورند
اولیای گرامی اسلام نیز با توجه به وضعیت ناهنجار سیاسی و ستم حاکمان جور در روزگار خود، به اصل پنهان کاری اهمیتمیدادند و تنها عدّه اندکی از یاران و نزدیکان را از اهداف خویشآگاه میساختند و یاران و نزدیکان خود را به راز داری سفارشکرده، اهمیت آن را گوشزد مینمودند.
سخن امیر مؤمنان علی علیه السلام در این باره چنین است: «اَنْجَحُ الْاُمُورِ مَا اَحَاطَ بِهِ الْکِتَْمانُ[ - شرح غررالحکم، آمدی، ج 2، ص 458 ] ؛ موفقترین کارها آن است که پنهان کاری آن را فرا گیرد. اصولاً انسان اشیاء قیمتی و با ارزش را در جایی دور از چشمدیگران پنهان میکند. راز نیز گوهر گرانبهایی است که باید در جایمطمئن، پنهان گردد. اگر جواهر گرانبها را درون صندوقهایآهنین، پنهان میکنند سینهء هر کس نیز، محکمترین صندوق راز اوست.
علی علیه السلام در این باره فرمود: «صَدْرُ الْعََاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ[ - بحارالانوار، ج 72، ص 71 ] ؛ سینه خردمند، صندوق سرّ اوست.»
حفاظت از اسرار مؤمنین
«امانت» تنها در باز پس دادن فرش همسایه یا مراقبت از گلدان های او و امثال اینها نیست. «آبرو» از هر سرمایه ای بالاتر است و با «رازداری» می توان «آبروداری» کرد. حفظ اسرار را باید از خدا آموخت. در دعای کمیل می خوانیم:«وَلا تَفْضَحْنی بِخَفِی مَا اطَّلَعْتَ عَلَیهِ مِنْ سِرّی...؛ خدایا مرا با اسرار پنهانی که از من می دانی، رسوا مگردان.»
موفقترین کارها آن است که پنهان کاری آن را فرا گیرد. اصولاً انسان اشیاء قیمتی و با ارزش را در جایی دور از چشمدیگران پنهان میکند. راز نیز گوهر گرانبهایی است که باید در جایمطمئن، پنهان گردد. اگر جواهر گرانبها را درون صندوقهایآهنین، پنهان میکنند سینهء هر کس نیز، محکمترین صندوق راز اوست
و همانطوری که نگهبانی از راز مسلمانان یک وظیفه دینی است، حفاظت از راز نظام اسلامی و راز جنگ مسلمانان هم از تکالیف دینی است. عملیات های موفق جبهه ها مدیون بسیاری از رازداری های رزمندگان اسلام است، و از این بالاتر مرهون رازداری اُسرایی است که حاضر بودند شکنجه های دشمن را به جان بخرند اما سخنی بر زبان نیاورند.
یکی از اسرای سالهای اول انقلاب که به دست حزب کومله به اسارت در آمده است، در وصف یکی دیگر از نیروهای ارتشی که از ایمان بسیار بالایی برخوردار بوده است، چنین می گوید:
«این برادر را 75 روز شکنجه کردند، ابتدا به هر دو پایش نعل کوبیدند، و او را به همین ترتیب برای آوردن چوب و سنگ و بیگاری می بردند. پس از دادگاهی شدن، محکوم به شکنجه مرگ شد تا شاید اعتراف کند. در این شکنجه مرگ، ابتدا هر دو دستش را از بازو بریدند، چون وضع جسمانی مناسبی نداشت برای معالجه و درمان او را به بهداری بردند. بعد از چند روز که کمی بهبودی یافت، مجدداً شکنجه ها برای اعتراف گرفتن شروع شد، بعد از آن با دستگاه های برقی تمام صورتش را سوزاندند. سوزاندن پوست تنها مقدمه شکنجه بود، به این معنی که مدتی می گذشت تا پوستهای نو جانشین پوستهای سوخته شود، آن وقت همان پوست های تازه را می کندند که درد و سوزندگی اش بیشتر از قبل بود. وقتی خونریزی شروع می شد، نوبت به آب نمک می رسید، او را با همان بدن مجروح داخل دیگ آب نمک می انداختند؛ ولی او که از ایمانی وصف ناپذیر برخوردار بود، لب به سخن نمی گشود و مرتب آیات قرآن را زمزمه می کرد.» ( در اسارت یانکی ها (مجموعه خاطرات) ، ص 58. )
گردآوری: بخش دین واندیشه آکاایران